وادی عشق

وادی عشق

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

کلاف سر در گم...

17 مهر 1393 توسط 313

یا بن الحسن قصه ی این جمعه های سر به گریبان ما و تو هم خودش حکایتی است . نه که عادت کرده باشیم به نبودنت ، خدا آن روز را نیارد . گاهی کلافه می شویم دست خودمان نیست ، تو را گم کرده ایم .

 

اللهم عجل لولیک الفرج

 

ஜ▬▬▬▬▬▬▬▬▬ஜ۩۞۩ஜ▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬ஜ
♥♥♥..اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ …♥♥♥
ஜ▬▬▬▬▬▬▬▬▬ஜ۩۞۩ஜ▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬ஜ

 


 نظر دهید »

من به اضافه تو...

17 مهر 1393 توسط 313

سال هاست دارم حساب می کنم، چگونه من به اضافه ” تو “، شد من؟!! یا ایها العزیز


 نظر دهید »

اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست...

06 مهر 1393 توسط 313
یالطیف



امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء…

کیست آن‌که وقتی مضطری او را می‌خواند اجابتش می‌کند؟

.

.


.


می‌گفت: همه‌ی عالم مضطرند، ولی درک و شعور اضطرار خود را ندارند.آن مضطری اجابت می‌شود که اضطرار خود را درک کند!


+


شب از نیمه گذشته…نشسته‌ام پشت پنجره و خیره مانده‌ام به این همه برف…ولی هیچ قاصدی نیامد… هیچ خبری…هیچ خاطره‌ای…هیچ حسی و هیچ احساسی…این ثانیه‌ها چقدر بی‌قرار شده‌اند… سخت است گذراندن چنین شب‌هایی تا صبح… سخت‌تر هم می‌شود اگر بفهمی…


پنجره را که باز می کنی؛ دلم می آید و لبِ طاقچه ی نگاهت می نشیند!

می بینی!

دلم بی دام و دانه جَلدِ نگاهت شده است…



دلتنـگی٬ قریب‌ترین حسِ آدمی‌ست…چند بار این را تکـرار کرد… نمی‌دانم! گفتم:غریبی نمی‌کنم با دلتنگی‌ای که عجیب٬ عجین شده است با من٬ با چشم‌هایم و حرف‌هایم که بوی دلتنگی می دهد… باز گفت:دلتنگی٬ قـریب‌ترین حسِ آدمـی‌ست٬ وقتـی سـکوت می‌کند!

این روزها چقدر صدایت کردم… چقدر برای نگاهت نذر کردم… من اینجا بس دلم تنگ است… این روزها دستانم را به پهنای خورشید سایه زدم تا غروب نکند…


کاش نگاهم می کردی… تا مطمئن که می شنوی؛ اجابتم می کنی… می گفتی هِی آرام؛ هنوز وقت اجابت نرسیده… من دل تنگ نگاهت، صدایت، آرامشت هستم… فقط کمی نگاه تا باز به پابوس نگاهت مستانه بیایم…

و من باور دارم عشق، تمام من و توست!! تنها معنای زندگی…

بگو برای پرنده شدن چند بال سفید کم دارم؟!… برای فرشته شدن چقدر عشق در قلب کوچکم احتیاج دارم؟!




ساعت‌ها راه رفتم…ساعت‌ها…سکوت کرده بودم! اما باید ذکر بگویم… باید نامِ عشق را همیشه همراه داشته باشی و عشق و عشق و… دیگر هیچ…



هر دانه‌ی تسبیح را که می‌اندازم٬ نامت را زمزمه می‌کنم و دلتنگی‌ام قریب‌تر…


و من مدت‌هاست با عشق زیسته‌ ام! مدت‌هاست٬ عشق همراهِ منست٬ با من٬ در من٬ و آرامِ آرامم… عاشق‌تر که می‌شوی٬ قریب‌تر می‌شوی…

تو چه سان میگذری از سرّ درونم

مدت‌هاست نامت را صدا می‌زنم و عاشق شده‌ام… چقدر دلــم می‌خواست٬ لابه لای این همه شلوغی، کنار تمام آدم‌هایی که هر روز می‌بینم‌شان و دوستــ ‌شان می‌دارم، می‌شنیدم اتــ …می‌دیدم‌ اتــ …



پی نوشـت:

گر جان دهم از عشق، چه دولت به ازینست

«مَن ماتَ مِنَ العِشق فَقَد ماتَ شهیدا»


حـرف دلـــ :

میان بیگانگی و یگانگی هزار خانه است…

از من تا تو راهی نیست…

فاصله ایست به درازای مـــــن تا مـــــن!!!
و در این هیاهوِی غریب، من این مـــــن را نمیابم …

دعایم کنید… فقط همین!


 نظر دهید »

بـوی ِ نـاب ِ بهشـت

01 مهر 1393 توسط 313

 

بـوی ِ نـاب ِ بهشـت می دهـد همـۀ نام های ِ قشـنگ ِتـو

می گذارمشان روی ِ زخــم های ِ د ِ لَ م ..

گفته بودی اَلجَبّـار

یعنی کسی که جُبران می کند همـۀ

شکستگی هایِ د ِ لَ ت را

گفته بودی اَلمُصَـوِّر

یعنی کسی که از نُـو می سازد

همـۀ آنچه را ویـران شده است درون ِ د ِ لَ ت

گفته بودی الشّافـی

یعنی کسی که شفا می دهد تمـام ِ

زخم هایِ عمیق و نا علاج را

هوای ِ دلـم سبک می شود با زمزمـۀ نام هایِ زیبایت

نَفـَس میـکِشَم در هوایِ مهـربانی هـایِ نابت …

 


 1 نظر

تو را از تو می خواهم

01 مهر 1393 توسط 313

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • ...
  • 24
  • ...
  • 25
  • 26
  • 27
  • ...
  • 28
  • 29
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

وادی عشق

وَ هُوَ مَعَکُم اَینَما کُنتُم...
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • عشق
  • حجاب
  • حرف دل
  • نینوا
  • نینوا

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

ابزار وبمستر

آهنگ وبلاگ

دريافت كد موسيقي
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس