سخنان آتشين امام سجاد (عليه السلام ) با كوفيان
من فرزند كسى هستم كه حريم او را حرمت ننهادند، آرامش او را ربودند، اموالش را به غارت بردند و خاندانش را به اسارت گرفتند. من فرزند اويم كه دشمنان انبوه محاصره اش كردند و در تنهايى و بى ياورى - بى آن كه كسى را داشته باشد تا به ياريش برخيزد و محاصره دشمن را براى او بشكافد - به شهادتش رساندند. و البته اين گونه شهادت، - شهادت در اوج مظلوميت و حقانيت - افتخار ماست !
هان ، اى مردم ، اى كوفيان !
شما را به خدا سوگند، آيا به ياد داريد نامه هايى را كه براى پدرم نوشتيد! نامه هاى سراسر خدعه و نيرنگتان را! در نامه هايتان با او عهد و پيمان بستيد و با او بيعت كرديد! ولى او را كشتيد، به جنگ كشانديد و تنهايش گذاشتيد!
واى بر شما! از آنچه براى آخرت خويش تدارك ديده ايد! چه زشت و ناروا، انديشيديد و برنامه ريختيد!
پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم ) را با كدام رو و با كدام چشم نگاه خواهيد كرد.
او به شما خواهد گفت : شما خاندان مراكشتيد، حرمتم را شكستيد، بنابراين از امت من نخواهيد بود.
سخنان امام سجاد (عليه السلام ) كه به اينجا انجاميد، صداى كوفيان به گريه بلند شد، وجدان هاى خفته براى چندمين بار بيدار شدند. كوفيان به ملامت و سرزنش خويش پرداختند! امام سجاد (عليه السلام ) به سخنان ادامه داد و فرمود:
خداى رحمت كند كسى را كه : رهنمودهاى مرا بپذيرد و سفارش هاى مرا كه در راستاى رضاى الهى و درباره پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و اهل بيت (عليه السلام ) اوست رعايت كند چه اين كه رسول خدا براى ما الگويى شايسته بود. (1)
كوفيان يك صدا فرياد بر آوردند:
اى فرزند رسول خدا! تمامى ما گوش به فرمان شما و پاسدار حق شماييم بى اين كه از اين پس ، روى بگردانيم و نافرمانى كنيم ! اكنون با كسى كه به جنگ شما برخيزد خواهيم جنگيد. و با كسى كه در صلح با شما باشد صلح و سازش خواهيم داشت .ما حق خودمان را از ظالمان باز خواهيم گرفت .
امام سجاد (عليه السلام ) در پاسخ كوفيان فرمود:
هرگز! هرگز تحت شعارهاى شما قرار نخواهم گرفت و به شما اعتماد نخواهم كرد.
اى خيانت پيشگان مكار! ميان شما و آرمان هايى كه اظهار مى داريد فاصله ها و موانع ، بسيار است . آيا مى خواهيد همان جفا و پيمان شكنى كه با پدران و من داشتيد، دوباره درباره من روا داريد!
نه به خدا سوگند! هنوز جراحت هاى گذشته اى كه از شما بر تن داريم ، اليتام نيافته است . همين ديروز بود كه پدرم به شهادت رسيد در حالى كه خاندانش در كنار او بودند.
داغ هاى برجاى مانده از فقدان رسول خدا، پدرم و فرزندانش و جدم اميرمؤ منان فراموش نشده است .طعم تلخ مصيبت ها هنوز در كامم هست و غم ها در گسترده سينه ام موج مى زند. در خواست و سفارش من درباره يارى خواستن از شما نيست. تنها مى خواهم كه شما - شما كوفيان ! - نه عزم يارى ما كنيد و نه به دشمنى و ستيز با ما برخيزيد!
امام سجاد (عليه السلام ) در پايان اين سخنان كه آتش ندامت و حسرت را درجان كوفيان برافروخت و مهربى اعتبارى و بى وفايى را براى هميشه بر پيشانى آنان زد، اندوه عميق خويش را با اين شعرها اظهار كرد و بر التهاب قلب ها افزود:
لا غرو اءن قتل الحسين و شيخه قد كان خيرا من حسين و اءكرما
فلا تفرحوا يا اءهل كوفة بالذى اصيب حسين كان ذلك اءعظما
قتيل بشط النهر نفسى فداؤ ه جزاء الذى اءراده نار جهنما (2)
يعنى : اگر حسين (عليه السلام ) كشته شد، چندان شگفت نيست .
در خواست و سفارش من درباره يارى خواستن از شما نيست. تنها مى خواهم كه شما - شما كوفيان ! - نه عزم يارى ما كنيد و نه به دشمنى و ستيز با ما برخيزيد!
چرا كه پدرش با همه آن ارزش ها و كرامت هاى برتر نيز قبل از او به شهادت رسيد. اى كوفيان ! با آنچه نسبت به حسين روا داشتند، شادمان نباشيد. واقعه اى عظيم صورت گرفت و آنچه گذشت رخدادى بزرگ بود! جانم فداى او باد كه در كنار شط فرات ، سر بر بستر شهادت نهاد. آتش دوزخ جزاى كسانى است كه او را به شهادت رساندند.(3)
امام سجاد (علیه السلام ) در مجلس عبیدالله بن زیاد
امام على بن الحسین (علیه السلام ) در مدت اقامت خویش در كوفه ، دو بار به احتجاج برخاست ؛ یك بار روى سخنش با مردم پیمان شكن كوفه بود، و بار دیگر در «دارالاماره» و در برابر عبیدالله بن زیاد.
با توجه به این كه امام سجاد (علیه السلام ) در جمع كاروانیان شهادت ، متمایز از دیگران بود، با ورود آنان به مجلس عبیدالله - والى كوفه - نخستین چیزى كه نظر عبیدالله را جلب كرد وجود مرد جوانى در میان آن كاروان بود.
عبیدالله كه گمان مى كرد در كاروان حسین (علیه السلام ) مردى باقى نمانده و همه آنان به قتل رسیده اند از ماءموران خود درباره امام سجاد (علیه السلام ) توضیح خواست .
كینه و ناپاكى او عمیق عبیدالله به او اجازه نمى داد كه شاهد زنده بودن جوانى از نسل حسین (علیه السلام ) باشد، چنین مى نمود كه تصمیم گرفته است تا على بن الحسین (علیه السلام ) را نیز به شهادت رساند.
كینه و ناپاكى او عمیق عبیدالله به او اجازه نمى داد كه شاهد زنده بودن جوانى از نسل حسین (علیه السلام ) باشد، چنین مى نمود كه تصمیم گرفته است تا على بن الحسین (علیه السلام ) را نیز به شهادت رساند. امام سجاد (علیه السلام ) كه نیت و عزم عبیدالله را دریافته بود، به عبیدالله فرمود: اگر به راستى عزم كشتن مرا دارید، شخص امینى را ماءمور كنید تا از زنان و كودكان سرپرستى كند. عبیدالله با شنیدن این سخن ، از تصمیم خویش منصرف شد و گفت نه : تو خود همراه قافله خواهى بود.(1)
پي نوشت ها:
1- امام سجاد (عليه السلام ) در اين بخش از سخنان خويش به آيه اى از قرآن اشاره كرد كه خداوند مى فرمايد ولكم فى رسول الله اسوة حسنه يعنى برنامه هاى پيامبر و شيوه عمل او الگويى شايسته براى شماست . گويا امام با مطرح ساختن اين آيه ، مى خواست به كوفيان بنماياند كه روش آنان مخالف روش پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) است ، چه اين كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) نسبت به اهل بيت خويش بويژه نسبت به فاطمه زهرا (سلام الله عليها) و على بن ابى طالب و فرزندان ايشان - حسن بن على و حسين بن على (عليه السلام ) - محبتى خاص داشت و درباره رعايت حقوق و حرمت آنها سفارشهاى صريحى به امت كرده بود. از سوى ديگر كوفيان كه به ظاهر هوادار اهل بيت بوده و از ديرزمان با منطق استدلالى شيعه آشنايى داشتند بسرعت منظور امام سجاد (عليه السلام ) را دريافتند و يك بار ديگر سخنان على بن ابى طالب (عليه السلام ) در گوشهايشان طنين افكند و گويى با همين آيه ، همه چيز را دريافتند، از اين رو به جاى اين كه بگذارند بيان امام سجاد (عليه السلام ) و استدلال آن حضرت تمام شود، به اظهار پشيمانى و ندامت و ابراز همدردى پرداختند.
2- احتجاج طبرسى 2/306.
3- امام سجاد( عليه السلام) جمال نيايش گران، احمد ترابي
صفحات: 1· 2