میدانی!!!!
یالطیف
خودمـ و خودتـــ :
میدانی
کربلا بهـ رفتن نیستــ ، بهـ شدن استــ
کهـ اگر بهـ رفتن بود ، شمر همـ کربلایی استــ
{ سید مرتضی آوینی }
یالطیف
خودمـ و خودتـــ :
میدانی
کربلا بهـ رفتن نیستــ ، بهـ شدن استــ
کهـ اگر بهـ رفتن بود ، شمر همـ کربلایی استــ
{ سید مرتضی آوینی }
یالطیف
اولیاءالله در بلا، نه به دوست متوسّل میشوند، نه دشمن. چون میفهمند ابتلا از سوی حق است و سرّ و فلسفهای دارد که همانا اصلاح نفس است.
یالطیف
یالطیف
جـا مـانده ایـمـ و شـرح دلِ مـا خجــــالتـــ استــ
زائـر شـدن پیـاده یقیـنا سـعـادتـــ اسـتـ
ویـزا ، بلیـط کـربــ و بـلا مــال خـوبـــ هـاســتــ
سهــمـ چـو مـن پیامکــ ” هستمـ به یادتــ ” استـ
یکــــ اربعـیـن غـزل بهـ امـیـد عنایـتی
این بغـض من اگـرچهـ خودش همـ عنایـتــ اسـتــ
مـا هیـچ ، مـا گـنـاه … فقط جـان مـآدرتــــ
امـضـا بکـن کهـ شاعـرتــ اهـل شهادتــ اسـتـ
بـاشـد حـسین کـربـ و بلا مـال خـوبـــ هـا
یکــــ مهـر تربـتــ از تو برایـمـ کفـایـتــ استــــ
یالطیف
دلتنگ که میشوی
رو میکنی به سوی حرم آقا سیدالشهدا
زیر لب با بغض میگویی ؛
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (و علی ابناء الحسین و علی ابکاء الحسین و علی زوار الحسین … و علی عباس الحسین)
حسین (ع) جان ؛ دلتنگم
دلتنگ کرب و بلایت
دلتنگ گریه برای ؛ جای پای کوچک رقیه (س) روی خاک صحرایت
دلتنگ طنین انداز شدن صدای الله اکبر بین الحرمینت
دلتنگ آفتاب سوزان و چشیدن ذره ای از شدت گرما و عطش عاشورایت
.
.
.
همین قدر بگویم که اینجا جهنم است و حریمت بهشت…
حسین (ع) جان ؛ محتاجم
محتاجم به بودن در حرمت
محتاجم به لمس کردن گوشه گوشه ی خاکت
محتاجم به دیدن شش گوشه ات
سائل را که رد نمیکنی آقا ؟
میدانم لیاقت حضور در حرمت را از خود گرفته ام
میدانم آن نیستم که باید باشم
اما چشم امیدم به کرم خاندان توست یا ابا عبدالله
“همه دارند به سوی حرمت می آیند ؛
طبق معمول من … جاماندم….”