سرچشمه تشنگی
یا لطیف
هنوز صدای حسین(علیه السلام) از دل تاریخ شنیده می شود. چهارده قرن گذر ایام نتوانسته است او را در کام خود فرو برد.
بگذار سکوت کنیم که اینجا همه فریاد حسین(علیه السلام) است. فریاد امام از فراسوی ازل تا ابد، دایره در دایره موج بر می دارد که «هل من ناصر ینصرنی».
هر بامداد که در های آسمان گشوده می شود، بانگ الرحیل الرحیل دعوت هماره ای است که زمینیان را به عرش وصال می خواند و کوتاهترین راه وصل، همین کربلاست.
کربلا حریم عشق است؛ احرام ببند و در طواف عشق، نخست خدا را لبیک بگو و لبیک تو نفی یزیدیان است و راندن شیطان درون تا بدان جا که کربلایی شوی و اذن ورود به آستان نور را به دست آوری.
کربلا قبله عشق است و اکنون در این قبله گاه عشق بیا و بنگر حیرت عقل را و جرأت عشق را.
آنان که عشق را می فهمند، می دانند که ماندن نیز در رفتن است.
این هر دو را خدا آفرید تا وجود انسان در حیرت میان عقل و عشق معنا شود و اگر عقل از چشمه عشق بنوشد، عشق را در راهی که می رود، همراه خواهد بود. آنگاه میان عقل و عشق فاصله ای نیست.
فرات تشنه است و بیابان از فرات تشنه تر و امام از هر دو تشنه تر.
فرات تشنه لب های اهل حرم است
بیابان تشنه خون امام
و امام از هر دو تشنه تر؛ امّا نه آن تشنگی که با آب سیراب شود.
او سرچشمه تشنگی است.
آب رمز تشنگی است و الگوی عطش های حیات بخش است و آنان که از آب هم استغنا و بی نیازی نشان می دهند و تشنگی را طالبند، به آب حیات و سیرابی جان می رسند.
تا دستان ظاهر بریده نشود، بالهای بهشتی نخواهد رست.
عباس، تمامت جوانمردی و عشق که آب حماسه زلالش را تکرار می کند.
عباس! از نام تو صد شریعه جوانمردی می جوشد و امروز فرات چقدر شرمناک توست.
آنگاه که حجاب ها از میان می رود، کجایند ساقیان کوثر و کجایند تشنگان حقیقت…؟