وادی عشق

وادی عشق

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

سرچشمه تشنگی

10 آبان 1393 توسط 313

یا لطیف


هنوز صدای حسین(علیه السلام) از دل تاریخ شنیده می شود. چهارده قرن گذر ایام نتوانسته است او را در کام خود فرو برد.


بگذار سکوت کنیم که اینجا همه فریاد حسین(علیه السلام) است. فریاد امام از فراسوی ازل تا ابد، دایره در دایره موج بر می دارد که «هل من ناصر ینصرنی».

 

هر بامداد که در های آسمان گشوده می شود، بانگ الرحیل الرحیل دعوت هماره ای است که زمینیان را به عرش وصال می خواند و کوتاهترین راه وصل، همین کربلاست.

 

کربلا حریم عشق است؛ احرام ببند و در طواف عشق، نخست خدا را لبیک بگو و لبیک تو نفی یزیدیان است و راندن شیطان درون تا بدان جا که کربلایی شوی و اذن ورود به آستان نور را به دست آوری.

 

کربلا قبله عشق است و اکنون در این قبله گاه عشق بیا و بنگر حیرت عقل را و جرأت عشق را.

آنان که عشق را می فهمند، می دانند که ماندن نیز در رفتن است.

 

این هر دو را خدا آفرید تا وجود انسان در حیرت میان عقل و عشق معنا شود و اگر عقل از چشمه عشق بنوشد، عشق را در راهی که می رود، همراه خواهد بود. آنگاه میان عقل و عشق فاصله ای نیست.

 

فرات تشنه است و بیابان از فرات تشنه تر و امام از هر دو تشنه تر.

فرات تشنه لب های اهل حرم است

 

بیابان تشنه خون امام

 

و امام از هر دو تشنه تر؛ امّا نه آن تشنگی که با آب سیراب شود.

او سرچشمه تشنگی است.

 

آب رمز تشنگی است و الگوی عطش های حیات بخش است و آنان که از آب هم استغنا و بی نیازی نشان می دهند و تشنگی را طالبند، به آب حیات و سیرابی جان می رسند.

 

تا دستان ظاهر بریده نشود، بالهای بهشتی نخواهد رست.

 

عباس، تمامت جوانمردی و عشق که آب حماسه زلالش را تکرار می کند.

عباس! از نام تو صد شریعه جوانمردی می جوشد و امروز فرات چقدر شرمناک توست.

آنگاه که حجاب ها از میان می رود، کجایند ساقیان کوثر و کجایند تشنگان حقیقت…؟

 نظر دهید »

حدیث صبر

10 آبان 1393 توسط 313

یا لطیف

 

 

تو کیستی که هم، زبان صبر علی(علیه السلام) هستی، هم آرامش بخش دل پرتلاطم حسین(علیه السلام)، هم، دلگرمی و پشتوانه علی بن حسین(علیه السلام)

ای صلابت یقین!

چون سخن می گفتی، چه زیبا می شکستی غرور بتهای دارالاماره نشین را!

شفق، آیینه دار نجابت توست.


اگر آن روز زینب نبود و کتاب قطور صبوری را تدوین نمی کرد؛ امروز هیچ کس را صبری نبود.


در شکننده ترین لحظه ها و در ازدحام آزمون ها و آتش و آوارگی، کیست که فصلی از کتاب زینب(سلام الله علیها) را بخواند و رنج خود را در مقایسه با آن رنج های کوه شکن در نیابد؟!


امروز ما سوگوار آن لحظه ایم که تو، با تمام داغ غربت، غریبانه با عالم خاک وداع کردی تا از ناراستی های زمانه به مادر شکایت کنی و از بی وفاترین مردم برای حضرت علی (علیه السلام) سخن گویی….


 

دل سپیدانیم که جامه سیاه کرده ایم


امشب غریبانه ترین ناله را فانوسی می کنیم و بر مزار تنهاترین چکاوک می آویزیم.


ای سیه پوشان دل سپید!

با شوری اشک، غم دل را بکاهید، یاد او را زنده کنید



غم نبودنش را به غم نشسته ایم، در انتظار زیارت مرقدش روز شماریم و چشم انتظار شفاعتش در روز دیدار.

 


 نظر دهید »

غروب عشق

10 آبان 1393 توسط 313
یالطیف


دیدی ای حافظ که کنعان دلم بی ماه شد

عاقبت با عشق و غم کوه امیدم آب شد

.

.

.

یا ابتاه! مَن ذَاالَّذی خَضّبکَ بِدمائک؟

یا ابتاه! مَن ذاالَّذی قَطَع وَریدک؟

یا ابتاه! مَن ذالّذی أَیتمنی علی صِغَر سِنی؟

یا ابتاه! یا لَیتنی لَکَ الفداء…

یا ابتاه! یالیتنی توسدتُ التُّراب وَ لا أری شیبتک مخصباً بِالدِماء…



عقل می گوید بمان و عشق می گوید برو؛ و این هر دو، عقل و عشق را، خداوند آفریده است تا وجود انسان در حیرت میان عقل و عشق معنا شود.

اكنون بنگر حیرت عقل و جرأت عشق را!

بگذار عاقلان ما را به ماندن بخوانند… راحلان طریق عشق می دانند كه ماندن نیز در رفتن است.

چون زمین نه جای ماندن، كه گذرگاه است…

اصلاً شنیده ای كه كسی در گذرگاه، بار اقامت بیفكند و هوس ماندن کند؟!

كه اگر روزگار بخواهد با كسی وفا كند و او را از مرگ معاف کند؛ امام(ع) كه از من و تو شایسته تر است.

عجبا!

امام مأمن كره زمین است و اگر نباشد، ‌خاك اهل خویش را یكسره فرو می بلعد، و اینان برای او امان نامه می فرستند!! …

مگر جز در پناه حق نیز مأمنی هست؟

عقل را ببین كه چگونه در دام جهل افتاده است!

+

آی ماه من!!

میخواهی بدانی دخترت چه حالی داشت؟!

می دانی…

آن هنگام که خورشید وجودت در گودی قتلگاه به خون نشست و لحظاتی بعد در افق کربلا طلوع کرد، آسمان تیره و تار شد.

زمین و زمان ناله می‌کرد و کودکان می‌دویدند. نبودی ببینی که دامن هایشان آتش گرفته بود و از گوشهایشان خون می‌چکید و من در آن میان مأمن و مأوایی نداشتم.

چقدر سخت بود جدا شدن از پاره‌پاره‌های وحی.

قراری بر رفتن نداشتم… دوست داشتم بیشتر کنارت می‌ماندم. نمی‌توانستم چشم از چشمان به خون نشسته‌ات بردارم. کاش مانده بودم و غبار از چهره‌ات می‌گرفتم.

قرار بر رفتن نبود… از پا‌های آبله دارم بپرس که در این مسیر چقدر دویدم.


الآن که سر زیبای تو در دامنم به میهمانی آمده؛ در گوشه‌ی این خرابه، در شهری که مردمانش بویی از مردانگی  نبرده‌اند، به برکت آمدنت، آرام گرفته ام.


من بهشت را در آغوش گرفتم…

 

 

 

پیاده راه می افتم و حضور تو پررنگ می‌شود هر روز و من غرق می‌شوم در بسطی که هیچ قبضی را برایش نمی‌خواهم! چرخ می‌زنم دست در دست تو… و گاه آرام و بی‌صدا نگاهم می‌کنی، میهمانت می‌شوم ده روز در مسجد جامع…

سکوت حیاط آرامم می کند… چقدر مستم می کند نگاه کردن به گنبد فیروزه ای اش…

نمی‌دانم چرا؟! این روزها اول و آخر تمام فکرهایم… اول و آخر مقصدم به همین جا ختم می‌شود…


حرف دل:

بعد از مدّت‌ها، از دیشب دلم به طرز عجیبی گرفته، هی دل تنگ می شوم. نمی‌دانم…

یادم داده‌اند که وقت سختی‌ها و غم‌ها و اندوه‌ها ذکر «یا کاشف الکرب» بگویم…


یا کاشف الکرب عن الوجه الحسین… اکشف کربنا بحقّ اخیک الحسین…



 2 نظر

امام عشق...

06 آبان 1393 توسط 313

یالطیف

 

 

السلام علیک یا قطیع الکفین


السلام علیک یا ساقی عطاشى کربلاء

السلام‌ علیک‌ یا صریع‌ الدمعة‌ العبری‌…

السلام‌ علیک‌ یا مذیب‌ الکبد الحری‌…

السلام‌ علیک‌ یا صریع‌ العبره‌ السابکة‌ و قرین‌ المصیبة‌ الراتبه…

+

می گفت:

در دایره قسمت اگر باران بلا بارید

عاشق آن است که از دایره بیرون نرود

 

 

 

صحراي كربلا به وسعت تاريخ است و كار به يك «ياليتني كنت معكم» ختم نمي‌شود.

 

و مگر نه آنکه گردن ها را باریک آفریده اند تا در مسلخ کربلای عشق آسان تر بریده شود؟


سر مبارک امام عشق بر بالای نی، رمزی است بین خدا و عشاق؛

یعنی این است بهای دیدار…

 

مگر نه این است که… هیچ کس را تا به بلای کربلا نیازموده اند از دنیا نخواهند برد؟

 

سید مرتضی آوینی

 

پی نوشت:

 

قلبها برای آرامش

 

دستها برای حک کردن عشق بر روی سینه

 

عقل در انتظار جنون

 

نفس ها به شماره افتاده

 

آری “محرم” آمده . . .

 

تو از سلاله علی-علیه السلام- بودی

 

و دعای مادرت

 

بدرقه راه حسینی ات شد

 

و من مانده ام و

 

رسالت بر زمین مانده زینبی ام…


حرف دل:

خداوندا از تو می خواهم
نه مثل مختار بعد از واقعه!
نه مثل حربن ریاحی میان واقعه!
و نه مثل توابین بعد از واقعه!
بلکه مثل عباس(ع) در تمام واقعه!
مثل مسلم پیشتاز واقعه!
در رکاب کسی باشیم که به انتظارش ایستاده ایم!
“سخن بی تو مگر جای شنیدن دارد!
نفسم بی تو مگر نای دمیدن دارد!
علت کوری یعقوب نبی(ع) معلوم است
شهر بی یار مگر ارزش دیدن دارد!”

 


 نظر دهید »

پریشانی...

29 مهر 1393 توسط 313

یالطیف

اللهم اجعلنی اَخشاک کاَنّی اَراک

و اَسعدنی بِتَقویک

و لا تشقنی بمَعصیتک

وخِرلی فی قضائک

و بارِک فی قَدَرک

حتّی لا اُحبّ تُعجیل ما اَخُّرت و لا تأخیر ما عجّلت…


 

گاهی دلم بی هوا، هوایت را می‌کند… از اینجا که هستم تا آنجا که هستی، وجب به وجب دلتنگم!

 

گمان میکنی چه دارم؟

 

اندوخته سالیانم تویی …!

 

ببالم به بندگی ام؟ یا به عبادتهای سرسرانه ام؟ به دلهایی که شاد کردم که بی گمان دلهایی که شکستم بیش بوده است… به سجده هایی که برخاک افتادم… یا به خطاهایی که مرا به خاک افکند…

 

چه دارم؟

 

به رضایتی دلخوش کنم که رضا  دادم به رضای دوست؟!

 

به ادعاهای بسیارم که می شکند به یک لحظه به فریفتگی دنیا؟!

 

گمان میکنی به جز تو چیزی برایم می ماند… جز محبت تو!


جز عشق به تو!

 

که از آزمون و امتحان گذشته است و هرلحظه با من بوده است!!

 

قصور دارم… میدانم… اما هرچه دارم و ندارم به کنار!

 

میبالــــم چون تــــو را دارم!

 

روزهایم به طرز عجیبی بی برکت می گذرند... بی آنکه مرا با خود ببرند… گاهــی آدمـ دلــــشـــ مـیــخواهــد کـفـــش هـاشـ را دربـیـــاورد… یــواشکیـ نوکـــ پـــا , نـوکــ پــا… از خـودشــ دور شــود …

 

دلم می‌خواهد برای مدتی از بعضی چیزها دور شوم. زمان را متوقف کنم در لحظه‌ی اکنون و خودم را هم تا ببينم کجايم؟ همين و بس!

می‌خواهم بدانم تا به کی جز قلب تيره هيچ نشد حاصل و هنوز… باطل در اين خيال که اکسير می‌کنند!

می‌خواهم روزهايم را شادی و سرور بخشم، می‌خواهم نداشته‌هايم زير وزن داشته‌هايم محو شود… می‌خواهم زنده باشم…

می‌خواهم برايم حُکم کند همان قدر که بی‌دريغ می‌ستاند بی‌دريغ هم می‌بخشد…

می‌خواهم دل خوش دارم به خيالی، خيالی خوش بسازم، حتی اگر محال بنمايد روی! می‌شود آيا؟

 

- ربّنا آتِنا مِن لَدُنک رَحمَةْ وَ هَییّء لَنا مِن أمرِنا رَشداً (کهف‌‌10)

 

بعداً نوشت:

نذر کردم گر از این غم به درآیم روزی

تا در میکده شادان و غزل‌خوان بروم…


 1 نظر
  • 1
  • ...
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • ...
  • 23
  • ...
  • 24
  • 25
  • 26
  • ...
  • 27
  • ...
  • 28
  • 29
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

وادی عشق

وَ هُوَ مَعَکُم اَینَما کُنتُم...
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • عشق
  • حجاب
  • حرف دل
  • نینوا
  • نینوا

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

ابزار وبمستر

آهنگ وبلاگ

دريافت كد موسيقي
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس